درِ تنگ

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

درِ تنگ

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

حقیقت بزرگ است و من کوچکم

با تو بیگانه ام

مرا با خودت آشنا کن

بیگانه‌ی من

مرا با خودت یکی کن


"شاملوی بزرگ"

گاه صدا ندارد

از تمام ده سال به طور خلاصه و مفصل حرف زدم

دیوانه شده ام 

دیوانه یک نگاهت 

دیوانه تمام لحظاتی که میشد تو باشی و نبودی 

دیوانه ...

این خاصیت یک شکست دیگر است شاید 


ادامه مطلب ...

می دانی؟

می‌دانی؛

من سال‌هاست به دوست داشتن تو آرامم.

تنها سرزمین من

آغوش ات  تنها سرزمین من شد،

نگران نباش

جیبم را از بوسه هایت پر کرده ام

دیگر برایم فرقی نمی کند

جهنم

بهشت

یا میدان جنگ!

 

"سابیر هاکا"

کلام بی تاب!

و چه انتظار بزرگی است

این که بدانی

پشت هر «دوستت دارم» چقدر دوستت دارم.

...  

ادامه مطلب ...