درِ تنگ

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

درِ تنگ

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

رفتنی بارانی

هر روز صبح

بند کفشهایت را که می‌بندی

بند دلم پاره می شود

و تا شب که برگردی

دلم با کفش های تو ‌، هزار راه می رود

 

قربانت گردم

دیگر خوب می‌دانم

به پای تو که نه

به دست تو پیر خواهم شد!

 

"مهدی صادقی"


زودتر بازگرد

نظرات 1 + ارسال نظر
آسمان آبی پنج‌شنبه 20 آذر 1393 ساعت 20:29

دلم لک زده است برای کسی که ارزش دلواپسیهایم را داشته باشد. قدر دلتنگی هایم را...

در این زمانه هیچ کس قدر این چیزها را نمیفهمد
هیچ کس به هیج اندازه ای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد