درِ تنگ

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

درِ تنگ

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

جمعه!

همه عالم نگران تا نظر بخت بلند / به که افتد که تو یک دم نگرانش باشی

news

باید با حقایقی روبرو شد تا به واقعی بودنشون پی برد

من او را چنین و چنان ندیده ام !


من گل رز دیده ام، نقاب که از چهره بردارد سفید و قرمز است
اما چنین گلی بر گونه های معشوقم ندیده ام.
عطر هایی هستند با رایحه ی دلپذیر
بیشتر از رایحه ای که معشوق من با خود دارد.
چشمان معشوقه ام بی شباهت به خورشید است
مرجان بسیار قرمز تر از لبان اوست.
من دوست دارم معشوقم حرف بزند ،هر چند می دانم
صدای موسیقی بسیار دلنواز تر از صدای اوست.
مطمئنم ندیده ام الهه ای را هنگام راه رفتن
معشوق من اما وقتی راه می رود ، زمین می خراشد.
من اما سوگند می خورم معشوقه ام نایاب است
من نیز مثل هر کس دیگر با قیاسی اشتباه سنجیده ام او را.

 

ادامه مطلب ...

تلخ اما حقیقی

تمام سخنان عاشقانه دنیا به اندازه یک عمل عاشقانه ارزش ندارد


نوول

تن در حقیقت انسان نقشی ندارد!

من با تن فرق دارد... 

ادراک و حرکاتم از منِ و تنم تنها یک ابزار برای منِ منه

ادامه مطلب ...