درِ تنگ

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

درِ تنگ

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

هفته کتاب

عمویی داشتم خدایش بیامرزاد (من که کوچک بودم وقتی رفت ) اما درباره اش اینچنین میگویند :

هرگاه کتاب فروش دوره گردی میدید، حتما از او  کتابی می خرید; کتابها خریده میشدند و روی هم انباشته و شاید هیچ گاه ورق هم نمیخوردند.


"اما می خرید تا فروشنده کتاب، فروشنده کتاب باقی بماند"

 روحش شاد ... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد