درِ تنگ

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

درِ تنگ

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

ترسِ از دست دادنت اِی باران

نازنینم!

به تو و احساسی که
بین ما شکل گرفته می اندیشم
می دانم که این احساس زیبا را
نباید بروز دهم
تا کسی ابعاد آنرا نداند و نفهمد
و چشم نامحرمی آنرا گزند نزند
ترسِ از دست دادنت
بی تابی ام را صد چندان می کند
 

 و منطق سالیان دراز مرا خدشه دار
باید راز دوست داشتنت را
از همه دور کنم
در مکانی بسیار دور
در دریایی آبی
و یا در دل ِ قویی سپید به امانت بگذارم
و یا اصلا در
کهکشان راه شیری
در ستاره ای درخشان نهانش کنم
تا با امواج نور
محشور و پنهان شود
چون رازی سر به مُهر.

"مهرداد دهنام"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد