درِ تنگ

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

درِ تنگ

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

بی خوابی بارانی

ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗـﻮ
ﺑﻮﯼ ﻣـﺰﺭﻋـﻪ ﻗﻬـﻮﻩ ﻣﯿﺪﻫﺪ

ﺗﻤﺎﻡ ﺑﯽ ﺧـﻮﺍﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﻣـﻦ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺗـﻮﺳﺖ

ﺍﯼ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺩﻭﺳـﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ! ...

 

"نسرین بهجتی"

ببار باران

هر جاده ای که تو رفته ای
روزی قدم های
من را هم خواهد شناخت
و بر تمام جاده ها
با قدم هایم خواهم نوشت :
امان از دلی که
دلتنگی اش مقصد ندارد !


"نریمان ربیعی"


باران محبت

...و

روزهایی که تو هستی 

همه چیز روبراه است 

و شبهایی که تو نیستی 

غم بر سر راه است

آنقدر دعا کردم

تا پرنده شدم

اما حالا که این همه راه را

به سوی تو پَر زده ام

تو قیچی بدست

در پرچین نشسته ای

غافل از اینکه من

تو را بیشتر از پَرهایم دوست دارم.

 

"عادل دانتیسم"

باران پاییزی

اگر پاییز نبود
هیچ اتفاق شاعرانه ای نمی افتاد
نه موسیقی باد بود
نه سمفونی کلاغها
نه رقص برگ
و من
هیچ بهانه ای برای بوسیدن تو
در این شعر نداشتم ..

 

"بهرام محمودی"